پیدا می شوی
در میان تاریکی؛
سپید...
اما من
اولین صبح پاییز
کبوتر امید را پر دادم؛ رفت . . . . .
روبرویت می ایستم، تو آینه میشوی
و من مانند کودکی که "همه چیز" برایش شروع زندگیست؛
و تو "همه چیز"ی...
کاش
باران بودم و
خیره به تو و در حسرت تنهاییَت
از پنجره ی اتاقت پایین می لغزیدم
کاش
باد بودم و
صبحی که آفتاب را جان دادی
برهنگیت را نوازش می کردم...
کاش
گرمای نفس هایت
خنده هایی را که رفتند و لب های منجمدم را جا گذاشتند
باز می گرداندند
کاش...
________________________
نبضش را می فهمم..
هنوز صبح نشده
کوچه های پاییز را می گردم؛
شنیده ام
کبوتر "سپیدم" بازگشته...
نفس پشت نفس
ترانه پشت ترانه
لیوان پشت لیوان
-مرگ پشت مرد-
سیگار پشت سیگار...
بودن – نبودن . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مثل یک هرزه
نفس های سرد پاییز را در خیابان های نم گرفته می شمارد
یک... دو...
کاش تمام می شد؛
ولی این قدم ها بی انتهایند...
.
.
.
همراهش، دردِ "همراهیست"
نباید نزدیکش شد؛
زخم هایی که با "همراهی" ها سر باز می کنند و خون فریاد می زنند،
کارَش را می سازند
در خونِ "همراهی" ها غلط خواهد زد
جان خواهد داد
نباید نزدیکش شد ....
.
.
.
نفس نفس نفس
گوش کن...
دم دم دم
گوش کن...
نفس هایمان را بغض های ورم کرده می خورند؛ فرو می روند و باز نمی آیند...
آآآآه... این درد.......
پسِ پیچ انتهای این خیابان خیس را نمی بینم
پسرک تنهاست؛
خدا کند،
باران بگیرد ...