لعنت به من که هستم


شب شد باز و

تو مانده ای و یک کوه "نفرت"

یک دریا " تنهایی" ...

یک بغل

دود و الکل

که غذای روحِ سَردَرگم و ترک خورده ات هستند...

یک سطل رنگ "تیره"

یک دیوار که همیشه "هست" ؛ تقدیرَش "بودن" است ! ...

یک کلاه خیس

یک چمدان که هیچوقت نرفت

و یک تلفن

که هرگز زنگ نخورد ...

یک مغز پر از عقده !

یک دل، که دیگر نیست ..

و یک زبان

که هر هروز و هر شب و هر ساعت فریاد می زند

 

لعنت به من که "هستم" ...





 

نظرات 5 + ارسال نظر
نوشین پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ب.ظ http://ashketoofany.blogsky.com/

سلام وبلاگ زیبایی دارید خوش حال می شم به من هم سر بزنید

سپیده جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:22 ب.ظ

بالایی x_x اومدم بگم که ! نوشته هات جای نظر نداره!... با اینکه امکان نداره نخونم! یا دیر بخونم... اما هیچوقت هیچی ننوشتم... کلن خیلی خوبن! قبلن گفته بودم!... و اینکه سختن... :) ____ همین :دی تو وبلاگا که اومدیم نمیشد دیگه نظر نذارم! هرچن تکراری بود ;;)

همیشه هستی، مرسی :)

سمانه یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ق.ظ

سلاام !
بنده م دوباره میخواستم بگم نوشته هات عالین !! عالی !! :)

ممنون :)

شبنم چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:56 ب.ظ http://www.3jokes.com/clip/Data/Love_1.swf



Happy Valentine Day









مامان پریاگلی چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:42 ب.ظ http://ghab-o-shishe.niniweblog.com

خواهش می کنم به وبلاگ من و دخترم سر بزن و اگه از عکس دخترم که تو مسابقه ی نی نی شکمو شرکت کرده خوشت اومد لطف کن و کدش رو به شماره ای که نوشتم پیامک کن
پیشاپیش از لطفت ممنونم
قربان شما مامان پریا گلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد